کد مطلب:41637 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:245

اسناد روایات











پیش از جستجو در احادیث این مجموعه و شناخت چگونگی اسناد آنها، جا دارد كه نگاهی گذرا و مروری شتابان، از زاویه كلی بر مجموعه روایات داشته باشیم. از این رو می گوییم: روایات و احادیث ما عمده بر سه بخش د تقسیم می شوند.

دسته اول، روایاتی كه با تكلیفی و اثر عملی در اعضا و جوارح انسان دارند و متضمن احكام شرعی و قانین عملی اسلام است.

دسته دیگر، روایاتی كه به عقیده و اعتقادات قلبی انسان توجه دارند.

دسته سوم، احادیثی كه به خلقیات و امور اخلاقی آدمیان پراخته است.

[صفحه 12]

بخش اول، مبنای استنباط احكام شرعی و فروعات فقهی است ؛ این روایات از باب طهارت تا باب دیات، یعنی تمام نیازهای رفتاری و عملی انسان را از بدو تولد تا پایان عمر بیان داشته و موارد آن را بر شمرده است، میدان كارایی و دایره اجرایی این روایات در دو بخش عبادات و معاملات بیانگر گستردگی كار و اهمیت فوق العاده آن است.

چیزی كه در اینجا توجه داده به آن مهم است، پی بردن به ارزش واقعی و ملاك اعتباری این روایات است.بی شك می توان گفت كه خصلت عمده و ویژگی متفرد در اعتبار این روایات همانا «استناد و اتصال آنها با مصدر شرع و شریعت و پیوند آنها با وحی الهی است».

ضرورت این پیوند با مصدر شرع بویژه در این بخش- آنگاه آشكار می گردد كه اصل تعبد و فریضه عبودیت را نیز بر آن بیفزاییم و در نظر داشته باشیم كه سلیقه های شخصی و براشتهای ذوقی و عقلی در حریم احكام الهی راه ندارند. آنچه در این روایات اهمیت دارد، استناد و تعبد است.

بنابر این تك تك روایات این باب منوط به صحت انتساب و عدم آن است. اگر روایتی هر چند تا مفاد و مضمون معقول به دست ما برسد اما در جریان بررسی روایی و سلسله شناخت رجالی دچار مشكل گردد، از درجه اعتبار ساقط است. باید انتساب درست شود و حلقات وصل شناخته شود تا آن روایت مبنای عمل قرار گیرد. استنباط فروع فقهی بر هیمن پایه پی ریزی شده است، اینجاست كه ضرورت سند و شناخت قوت و ضعف آن اهمیت پیدا می كند و خبرگان باب را به تلاش كارشناسانه فرا می خواند و آنها را به نقادی و پرس و جو از كم و كیف بر می نشاند. اما مراعات این خصوصیت در دسته دوم و سوم روایات كه احادیث اعتقادی و اخلاقی را شامل می گردد، تا این پایه از حساسیت قرار نگرفته است بلكه اصلا در برخی موراد چنین تلاشی ضرورت ندارد.

روشن است كه اعتقادات از اموری است كه عقل انسان باید آنها را در یابد و بر تمامیت برهان آن اذعان و اعتراف كند و حالت قطع و اطمینان در نفس د او پدیدار گردد. تحصیل این حالت با استناد روایت و عدم استناد آن به وجود نمی آید اصل اعتقاد به وجود خدا، ضرورت بعث رسل، رسالت نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله، امامت و عدل الهی و... از اموری نیست كه با روایت ثابت شود و با تعبد بدان امتثال حاصل شود بلكه شخص باید به وجود آنها قطع حاصل كند و با اعتقاد صحیح، آنها را در صفحه قلب و ذهن خود بیابد. البته مانعی ندارد كه راه رسیدن او به قطع و اطمینان، همین همین اخبار باشد.

سخن در این است كه بین اخبار باب فروع فقهی و اخبار مربوط به مسائل اعتقادی واخلاقی از این جهت فرق بگذاریم و بدانیم روایاتی كه مبنای استنباط فروع فقهی است از آنجا كه استناد در آنجا تأثیر ماهوی دارد و غیر از استناد و تعبد چیز دیگری سبب مشروعیت فعل نمی شود. در چنین جایی

[صفحه 13]

شناخت سند و پردازش آن ضروری است اما در باب اعتقادات و اخلاقیات چون مطلوب در خصوص آنها قطع مكلف است از هر چه حاصل شد (روایت با برهان عقلی) و در مورد اخلاقیات نیز هدف ایجاد خلقیات عالیه و پیراسته شدن از رذایل اخلاقی است نه تعبد محض و استناد، در چنین مواردی اطمینان از درجه قوت و ضعف سند چندان به كار نمی آید.

اصولا جایی كه سخن از قطعیات و ضروریات در میان باشد، هر چه كه در برابر آن قرار گیرد، مادون آن است، حدیث ظنی در برابر قرآن و اصول برگفته از مسلمات و ضروریات دینی یارای مقاومت ندارد.در این جهت فرقی میان اقسام روایات یاد شده نیست. از باب مثال، اصل نماز كه جزء ضروریات و قطعیات دینی است و منكر آن تا حد كفر تنزل پیدا كرده است، اگر به فرض محال، ده مورد روایت صحیح هم در عدم مشروعیت نماز داشته باشیم، از آنجا كه با اصل قطعی و ضروری در تعارض است، به هیچیك اعتنا نخواهیم كرد. حساب روایات علاجیه در باب تعارض د اخبار مربوط به غیر ضروریات و قطعیات است، هر روایتی كه با قطعیات معارضه كند، خود از درجه اعتبار ساقط خواهد شد.

ضرورت اعتقاد به خدا و سایر اصول اعتقادی از همین قبیل است، بر فرض محال اگر روایات صحیحی هم در برابر آن اصول داشته باشیم، چه تأثیری خواهد داشت؟ جز آنكه بگوییم آنها به محض تعارض ساقط خواهند شد. روایت معارض كه اصل قطعی و اعتقاد ضروری را زیر سوال ببرد پذیرفتنی نیست. در اخلاقیات هم مطلب همین طور است ؛ زشتی كبر و حسد، جبن و بخل، حرص و طمع، حقد و كینه و...از واضحات اولیه و مسلمات دینی است. هرگز مسلمانی برای محكوم كردن این صفات رذیله، به انتظار دستور نمی نشیند بلكه او خود با اصول ثابتی كه بدانها رسیده و بر درستی آنها اذعان و اعتقاد پیدا كرده است. حكم پرهیز و اجتناب از آنها را دانسته است. در این بین اگر روایتی بر خلاف باور او دستوری بیاورد، البته نمی پذیرد. روایات باید با باورهای قطعی و اصول مسلم پذیرفته شده، هماهنگ باشد. با این توضیح معلوم می شود كه ما در باب اعتقادات و اخلاق اصول مسلمی را به عنوان پایه و اساس پذیرفته ایم.در قضاوتهای خود قبل از هر چیز دیگر و پیش از هر گونه احتمال صدق و كذب و تشكیك در اصل صدور، به باورها و یافته های قطعی و پذیرفته شده خود بها می دهیم و بر اصالت و تحفظ آنها پای می فشاریم، تا جایی كه اگر حدیثی موافق اصول پذیرفته شده به دستمان رسید تنها، مؤید آن اصول می شماریم و اگر مخالف با اصول قطعی، گفتاری آورد آن را طرد می كنیم اما این اصول چیست و معیار پذیرش كدام است و قطعیات و ضروریات دینی از چه راهی به دست می آید؟...و مجالی دیگر و مقالی مبسوط می طلبد. در اینجا

[صفحه 14]

همین مقدار استفاده می كنیم كه مضامین گرد آمده در این مجموعه از آنجا كه در شمار دسته دوم و سوم است و همان گونه كه گذشت ملاك پذیرش در مورد آنها تعبد و استناد و شارع نیست، و نیز به لحاظ اینكه مشتمل بر حقایقی از اصول معارف و قطعیات تاریخ و حدیث است ؛ پذیرفتنی و قابل اعتماد است. چون مضامین یاد شده، اغلب در مقام بازگویی معجزه ای از معجزات بسیار پیامبر خدا و یا در مقام نقل فضیلتی از فضایل بیشمار علی علیه السلام و یا در صدد توصیه و سفارش به تقوا و پاكی و یا اموری از این قبیل است كه اینها همه از واضحات اولیه معارف و اصول مسلم دینی است. و به حسب نوع، جای كمترین تردید و تامل ندارد. هر چند به لحاظ شخصی و موردی ممكن است از جهت ضوابط حدیث شناسی و علم درایه به نحوی مخدوش باشد. از باب مثال قضیه طیر مشوی با مرغ بریان كه از كتاب احتجاج نقل شده، ممكن است از نظر شرایط روایی قابل مناقشه باشد اما مضمون آن كه به طرق معتبر در احادیث دیگر آمده است قابل انكار نیست. بنابر این تردید و وسوسه در صحت و سقم روایات یاد شده. با توجه به قطعی بودن مضامین- از استواری آنها نمی كاهد.



صفحه 12، 13، 14.